English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2888 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
attributively U بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
admissibly U بطور قابل قبول چنانکه روا
indefeasibly U بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
relevantly U بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
accountably U بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
adorably U چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
justifications U انتقال بیتهای داده یا حروف به راست یا چپ یا حاشیه مستقیم پیدا کنند
justification U انتقال بیتهای داده یا حروف به راست یا چپ یا حاشیه مستقیم پیدا کنند
portentously U چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
impalpably U چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
opaquely U چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
irreclaimably U بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
inaccessibily U بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
ineradicably U بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion). U اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
prominently U بطور پیدا یا اشکارا برجسته وار
He hinted me indirectly tha . . . U بطور غیر مستقیم به من فهماند که ...
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
addressing U روش آدرس دهی به یک محل چه به صورت ترتیبی یا اندیس یا مستقیم و...
deictic U بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
Type cable U چهار سیم جدا به صورت دو جفت , کابل مستقیم بدون چرخش
propor tionably U بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
slants U بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slanted U بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slant U بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
waterbath U [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double boiler U [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
water quench U [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
water bath U [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
bain-marie U [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
inventory U از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
dasd U Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission U مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
incremental computer U وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
basic U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basics U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange U تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directed U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
elicitation U کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct fire sights U زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
local U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
plastic bubble keyboard U صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
packets U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
numeric U که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
so that U چنانکه
how U چنانکه
in the event that U چنانکه
as U چنانکه
proper U چنانکه شایدوباید
as it deserves U چنانکه باید
so to speak U چنانکه گویی
as is well known U چنانکه مشهور
expressively U چنانکه مقصودرابرساند
admissibleness U چنانکه روا
dilatorily U چنانکه پرشود
cresuendo U چنانکه صداخردخرد
coordinately U چنانکه یکجورباشد
pinchingly U چنانکه فشاراورد
permissively U چنانکه مخیرسازد
prettily U چنانکه زیبانماید
insolubly U چنانکه اب نشود
gratifyingly U چنانکه خوشنودسازد
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
gruesomely U چنانکه وحشت اورد
permissively U چنانکه اجازه بدهد
according as چنانکه بدان سان که
effusively U چنانکه گویی بریزد
invulnerably U چنانکه زخم برندارد
culpably U چنانکه سزاوارسرزنش باشد
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
privatively U چنانکه نفی یا استثناکند
interminably U چنانکه تمام نشود
decreasingly U چنانکه روبکاهش گذارد
medially U چنانکه درمیان باشد
inviolably U چنانکه سزاوارحرمت باشد
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
gratifyingly U چنانکه خوشی دهد
perniciously U چنانکه زیان اورد
funnily U چنانکه خنده اورد
fitfully U چنانکه بگیردوول کند
decrescendo U چنانکه صداخردخردضعیف شود
prettily U بخوبی چنانکه باید
meetly U چنانکه در خور باشد
opprobriously U چنانکه رسوایی اورد
meetly U چنانکه باید و شاید
pitfully U چنانکه سزاوارنکوهش باشد
inexpressively U چنانکه مقصودرا نرساند
passably U چنانکه بتوان پذیرفت
inexcusably U چنانکه نتوان معذوردانست
invisibly U چنانکه دیده نشود
comme il faut U چنانکه باید وشاید
brilliantly U چنانکه برجسته باشد
according to his version U چنانکه او شرح میداد
meaningly U چنانکه مقصودرا برساند
convincingly U چنانکه متقاعد کند
heliocentrically U چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
pliably U چنانکه بتوان خم کرد
barrage jamming U تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
grandiosely U بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
onerously U چنانکه مستلزم انجام تعهدی
inappreciably U بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
sanguinarily U چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
intangibly U چنانکه نتوان احساس کرد
piquantly U چنانکه دهن رامزه بیاورد
inviolately U چنانکه بی حرمت نشده باشد
intelligibly U واضحا چنانکه بتوان دریافت
pleasingly U چنانکه خوش ایند باشد
organically U چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
pestilently U چنانکه برای اخلاق مضرباشد
objectiveness U چنانکه در خارج معقول باشد
practicably U چنانکه بتوان اجرا نمود
intangibly U چنانکه نتوان درک کرد
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
irrefragably U چنانکه نتوان تکذیب کرد
peerlessly U چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
epidemically U چنانکه همه جاسرایت کند
retroactively U چنانکه شامل گذشته شود
euphoniously U چنانکه بگوش خوش ایندباشد
perceptibly U چنانکه بتوان درک کرد
commendably U چنانکه شایان ستایش باشد
hereditably U چنانکه بتوان ارث برد
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
inexpressibly U چنانکه نتوان بیان کرد
inexhaustibly U چنانکه تهی یاتمام نشود
causatively U چنانکه دلالت برسبب نماید
engagingly U چنانکه سرگرم یامشغول کند
extraneously U چنانکه وابسته بموضوع نباشد
fadelessly U چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
assumably U چنانکه بتوان فرض کرد
perplexingly U چنانکه گیج یا حیران سازد
prepossessingly U چنانکه جلب توجه نماید
as is well known U چنانکه همه کس بخوبی میدانند
immovably U چنانکه نتوان جنبش داد
presentably U چنانکه بتوان پیشکش کرد
inseparably U چنانکه نتوان سوا کرد
interchangeably U چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
inscrutably U چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
colourably U چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
cogently U چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
inerrably U چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
to kick over the traces U لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
invidiously U چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
changeably U چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
illustratively U چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
sententiously U چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
adequately U باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
exhaustively U چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
persuasively U چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
functionally U چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
pardonably U چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
laboriously U ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
paradoxically U چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
penitentially U چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
contemptibly U چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
incommunicably U چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
genuinely U بطور اصل بطور بی ریا
abusively U بطور ناصحیح بطور دشنام
martially U بطور جنگی بطور نظامی
incisively U بطور نافذ بطور زننده
improperly U بطور غلط بطور نامناسب
indecorously U بطور ناشایسته بطور نازیبا
latently U بطور ناپیدا بطور پوشیده
implacably U از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
to eat humble pie U پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
corrigibly U چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
retrospectively U چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
picturesquely U چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
flowerily U چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
indescribably U چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
discreditably U چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
nutritiously U چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
movably U چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
commensurably U چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
Recent search history Forum search
2New Format
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1I may find a prince
1I am good with figures,how about you?
1She ferreted in her handbag and found nothing.
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
1هنوز دلخواه خود را پیدا نکردم
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com